نکاتی برای زندگی

نکاتی برای زندگی

در این بلاگ قصد داریم که نکاتی راجع زندگی روزمره ارائه دهیم تا سایر افراد بتوانند از این نکات استفاده کند. اگر شما هم نکته‌ی خاصی دارید می‌توانید در نوشتن این بلاگ به ما کمک کنید.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۷
حسین

در طول چند سال پیش، من با بعضی از دختران اطرافم در مورد حجاب، و حجابشان صحبت ‌کردم و آنها دلایلی برای این که حجاب را به شکلی که من قبول داشتم قبول نداشتند بیان می‌کردند. با توجه به این که اکثر آن‌ها به اسلام معقد بودند، به خود حجاب اعتقاد داشتند و می‌دانستند که از طرف خدا حجاب برای مردم تکلیف شده است، ولی مشکل آنها با من روی حد و حدود حجاب بود. آنها دلایلی مطرح می‌کردند که حدود حجاب انتخابی خود را توجیه کنند. آن‌ها می‌گفتند حدود حجاب در قران به صورت دقیق نیامده است، پس لزوماً این حدودی که هم‌اکنون اکثر علمای شیعه قبول دارند، درست نیست و نظر این علما واقعا سخت‌گیرانه است و ... و بحث ادامه پیدا می‌کرد و به این‌جا میرسید که پوشش انتخابی آنها هم‌اکنون در جامعه عرف است و آنها پوششان را مناسب جامعه می‌بینید و معتقد بودند که این پوشش نباید در جامعه‌ی کنونی باعث تحریک افراد سالم شود، و افرادی که با این حجاب انتخابی آنها تحریک می‌شوند، مشکلی روانی دارند و مریض اند و اصلا جامع مریض هست و ما به خاطر این که یک‌نفر مشکل روانی دارد نباید زندگی خود را مختل کنیم. خیلی ها می‌گفتند که چند تا دانه مو که جذاب نیست، یا اصلا موی دختران که تحریک‌کننده نیست! یا این‌شخصی را مثال می‌زدند و می‌گفتند که این که این شخص روسری زیبایی پوشیده است، با این که حجابش کامل تر است ولی نسبت به مو‌های من دختران بیشتر جذاب است و ... و از این گونه دلایل زیاد از سمت دختران مطرح می‌شد و من با خیلی از این دلایل ارتباط خوبی برقرار نمی‌کردم و از نظر من غیر منطقی بودند. با این که از نظر خودشان غیر منطقی بودند.

به نظر من علت تفاوت عقیده‌ی من و آن‌ها چیزی نبود جز جنسیت ما! در حقیقت جذابیت از دید دختر با جذابیت از دید پسر متفاوت است. اگر شما پسر هستید، تا به حال به این فکر کرده‌اید که دختران عاشق چه چیز شما می‌شوند؟ یک پسر چه جدابیتی دارد؟ اصلا اگر شما ویژگی‌ای دارید که ارزش عاشق شدن دارد پس چرا پسران عاشق شما نمی‌شوند و انتظار دارید که دختران عاشق شما شوند؟ همچنین اگر معتقدید که ویژگی‌ جذابی می‌تواند وجود داشته باشد که ارزش عاشق شدن را داشته باشد، پس چرا خودتان عاشق پسری با این ویژگی نمی‌شوید؟ به همین صورت اگر دختر هستید، آیا به این فکر کرده‌اید که چه ویژگی جذابی دارید؟ یا اگر می‌دانید که چه ویژگی جذابی دارید، آیا به این فکر کرده‌اید که چرا جذاب است؟ یا اگر ویژگی جذابی برای یک دختر می‌شناسید پس چرا عاشق او نمی‌شوید؟ به نظر شما این ویژگی جذاب اصلا ارزش عاشق شدن را دارد؟ اگر ندارد پس چرا انتظار دارید یک پسر عاشق این ویژگی شود؟

حقیقت این است که با توجه به این که نگارنده پسر است تا به اینجای متن هر چه سعی کرده است که یک ویژگی جذاب در خود (و یا هر پسر دیگری) پیدا کند که دختران بخواهند عاشق آن شوند، موفق نبوده است. و به نظر او پسران هیچ ویژگی جذابی ندارند و دخترانی که عاشق پسران می‌شوند رسما خر تشریف دارند. پیشبینی می‌شود که خوانندگان نیز هنوز در پاسخ دادن به سوالات مربوط به خودشان موفق نکرده و دچار چالش شده‌اند. باز هم به دلیل این که نگارنده پسر است، تا دلتان بخواهد می‌تواند برای شما از جذابیت دختران بگوید، مثل زیبایی دختران، ناز کردن دختران، خنگ بازی های آنان ( بله، شاید باورتان نشود ولی همین که خنگ هستیند برای یک پسر جذاب است. پس اگر باهوش هستید گه‌گداری خود را به خنگی بزنید) و الی ماشاا... که قابل بیان نمی‌باشد. و از نظر نگارنده دختران با این همه ویژگی جذاب باید عاشق خود دختران شوند و نمی‌داند که چرا عاشق خودشان نمی‌شوند. اصولا همین که دختران عاشق پسران می‌شوند نشانه‌ی خریتشان است.

اگر از گزافه بگذریم می‌توانیم این بخش را اینطور خلاصه کنیم که احساست و درک دختران و پسران در زمینه‌های مختلف به ویژه جنسی بسیار متفاوت است و درک احساسات یک جنس توسط جنس مخالف واقعا پیچید‌ه است. یک فرد باید چیزی را درک کند که هیچ‌گاه تجربه‌ای از آن نداشته است و این تقریبا غیر ممکن است. البته امکان توضیح دادن احساسات وجود دارد ولی توضیح زبانی با درک یک احساس فاصله‌ی بسیار زیادی دارد.

اگر به قضیه‌ی حجاب برگردیم. به نظر نگارنده، این‌که یک دختر بتواند با احساس خود از جامعه‌ی اطرافش، تشخیص دهد که چه چیزی جذاب است و چه چیزی نیست و با توجه به آن پوشوش خود را انتخاب کند، عمل اشتباهی است. چون سعی کرده است که جامعه را از نگاه خود ببیند و درک کند که این کار با توجه به این که نمی‌تواند درک درستی از احساسات پسران داشته باشد، با احتمال قریب به یقین نتیجه‌ی اشتباهی می‌دهد.

در نهایت نگارنده دوست دارد که همه‌ از جمله خودش را به معنویات و عمل صالح دعوت کند ولی از آنجا که توانایی بیا چنین مطالبی را ندارد، به همین بسنده می‌کند که بیاییم در تصمیم‌گیری در رابطه با حجاب به این فکر کنیم که ما به‌ راحتی نمی‌توانیم درک خوبی از جنس مخالف  در این رابطه داشته باشیم و خدا که ما را افریده است، آمده است و طریقه‌ی درست زندگی کردن را به اشخاصی یاد داده است و نها هم برای ما بزگو کرده‌اند و عده‌ای هم این اطلاعات را جمع‌اوری و جمع‌بندی کرده‌اند. در نتیجه اگر اعتقاد داریم که خدا ما را افریده است، پس گوش‌دادن و عمل کردن به این نکات، که از طرف خدا امده است، اطمینان بخش‌تر از این است که خودمان بشینیم و تحلیل کنیم که چه بپوشیم و چه نپوشیم تا خدا از ما راضی‌تر باشد. البته اگر مهم است که خدا از ما راضی باشد.

۲ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۴
حسین

خلاصه

در این مقاله قصد داریم روشی ارائه دهیم که به افراد کمک کند تا در اجرای کار‌هایی که به آن علاقه دارند تشویق شوند. در صورتی که نیاز به تشویق برای شما واضح است می‌توانید به قسمت «کار‌های پیشین» بروید.

مقدمه

یکی از عواملی موثر در میزان تلاش افراد برای اجرای کار‌ها، میزان تشویقی‌است که شخص در ازای اجرای آن کار دریافت می‌کند به این صورت که هر چه شخص بیشتر تشویق شود با اشتیاق بیشتری به اجرای آن کار خواهد پرداخت و در نتیجه به احتمال بیشتری در آن کار موفق خواهد بود. عدم تشویق شدن مشکلی است که برای افراد زیادی و برای کار‌های متنوعی وجود دارد و حتی اگر شخصی در اجرای کاری توانا باشد و به آن هم علاقه داشته باشد، در صورتی که در آن کار تشویق نشود به مرور زمان انگیزه‌ی اجرای آن فعالیت را از دست خواهد داد. البته تشویق شدن می‌تواند به صورت درونی نیز صورت بگیرد ولی تشویق درونی نیز در واقع اثر غیر مستقیم یک تشویق بیرونی است، به عنوان مثال کسی که در یک موسسه‌ی خیریه کار می‌کند شاید به صورت مستقیم از آن شخص قدردانی نشود ولی شادیی که به دلیل کمک کردن به افراد در دل آنها ایجاد می‌شود برای شخص به مانند یک تشویق درونی است.

کارهای پیشین

افراد راه‌های زیادی برای کسب تشویق از سوی دیگران در پیش می‌گیرند، البته در این راه‌ها لزوما کسب تشویق هدف نیست ولی نتیجه‌ی طبیعی آن کار است. به عنوان مثال کسی که در یک مسابقه شرکت کند هدفش موفقیت در مسابقه و ارزیابی توانایی های خودش است ولی در صورتی که بتواند در آن مسابقه پیروز شود تشویق بیرونی و درونی به همراه دارد. از جمله اتفاقات دیگری که می‌تواند تشویق بیرونی یا درونی داشته باشد می‌توان به کسب نمره‌ی برتر، شاگرد اول شدن، مشهور شدن،کسب موفقیت‌های تجاری و ... اشاره کرد. اتفاقاتی که به آنها اشاره شد اهمیت بالایی دارند ولی در صورتی که معیار تشویق شدن شخص تنها اتفاقاتی از این قبیل باشد به مشکلی برخواهد خورد که در ادامه توضیح می‌دهم.

این کار‌ها دارای خاصیتی برد و باخت هستند یعنی یک روی سکه این است که شما در آن کار موفق خواهید شد و تشویق می‌شوید که روی مطلوب سکه ‌است. روی دوم  زمانیست که شما در رسیدن به هدفتان ناموفق باشید و درنتیجه قرار نیست کسی به خاطر شکست، شما را تشویق بکند. از طرفی خاصیت طبیعی دیگری که این تشویقات دارند این است که تعداد افرادی که قرار است به این شکل تشویق شوند محدود است و همه نمی‌توانند در یک مسابقه اول شوند. در واقع موفقیت شما نمایش دهنده‌ی شکست تعداد زیادی از افراد است. پس اگر معیار همه برای تشویق شدن موارد بالا باشد این تشویق شدن هیچگاه نمی‌تواند برای همه اتفاق بیافتد.

روش پیشنهادی

مشکلی که در بخش قبل به آن اشاره شد من را به یاد تفاوت بنیادی بین شادی و لذت انداخت، اگر بخواهیم تفاوت آن‌ها را به طور خلاصه بیان کنیم، شادی یک احساس ماندگار درونی است و لذت احساس کوتاه مدت بیرونی، هنگامی که شما یک شکلات می‌خورید در حال لذت بردن از مزه‌ی شکلات هستید ولی این لذت بردن سریع از بین خواهد رفت و شما نمی‌توانید با تکرار خوردن شکلات این لذت را تا انتها نگه دارید.

برای تشویق شدن نیز باید به دنبال راه‌های پایدار باشیم راه‌هایی که همه‌ بتوانند از آن بهره ببرند و برای همه جای تشویق شدن باشد.
روشی که برای این کار پیشنهاد می‌دهیم بسیار ساده است. سعی کنید در زندگی به دیگران کمک کنید. این کار باعث می‌شود که دیگران از شما به خاطر کمکتان تشکر کنند و این تشویقی است برای ادامه‌ی کار در آن زمینه به عنوان مثال اگر شما علاقه به درس خواندن دارید سعی کنید که در درس خواندن به دیگران کمک کنید و تشکر دیگران از شما باعث می‌شود که شما با علاقه‌ی بیشتری به فراگیری علم بپردازید که بتوانید بیشتر به دیگران کمک کنید و بیشتر تشکر دیگران را کسب کنید.

ویژگی‌هایی که این نوع تشویق دارد این است که مانند شادی یک احساس درونی طولانی مدت به شما می‌دهد چون می‌توانید این کار را تکرار کنید. علاوه بر این شما احساس مفید بودن می‌کنید و این احساس تشویق شدن شما با احساس تشویق شدن دیگران در تناقض نیست. هر کسی می‌تواند با این کار تشویق دیگران را کسب کند.
میزان تشویق شدن شما به جایگاه شخص تشویق‌کننده در ذهن شما بستگی دارد، به عنوان مثال اگر استاد شما، رئیس شما یا والدینتان از شما تشکر بکند میزان تشویقی که شما دریافت می‌کنید بیشتر از زمانی است که کارمندتان یا همکلاسی‌ شما از شما تشکر کند. پس به طور طبیعی شما تمایل دارید به افرادی کمک کنید که در ذهن شما جایگاه برتری دارند. نکته‌ای که در اینجا باید اشاره کرد این است که کمک کردن به یک شخص باعث می‌شود که جایگاه شما در ذهن آن شخص بالا رود. به عنوان مثال اگر شما چندین بار مشکلی از یک شخص را حل کنید قطعا آن شخص برای شما ارزش بیشتری قائل می‌شود و در نتیجه او هم سعی خواهد کرد در صورت توان مشکلی از شما را حل‌کند، پس کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که آنها نیز سعی کنند مشکلات شما را در حد توان حل کنند.
علاوه بر این اگر شما به طور مداوم مشکلات یک شخص را حل کنید و در ازای این کار شخص نتواند مشکلی از شما حل کند به مرور زمان جایگاه شخص در ذهن شما پایین‌تر خواهد آمد و دیگر کمک کردن به این شخص تشویق کافی برای شما نخواهد داشت(مگر در شرایطی که جایگاه اولیه‌ی شخص در ذهن شما بسیار بالا باشد) پس باید سعی کرد که کمک کردن به صورت دوطرفه صورت بگیرد، این باعث می‌شود که هر دو شخص در کمک کردن به میزان زیادی تشویق شوند، چیزی شبیه به این در روابط بین دو همسر اتفاق می‌افتد و در صورتی که زن و شوهر هر دو به میزان متناسب مشکلات یکدیگر را برطرف بکنند از تشویق زیادی در زندگیشان برخوردار خواهند شد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۱
حسین

یه عادتی که دارم اینه که هر وقت شخصی را می‌بینم که داره کار سختی و غیر معمولی رو انجام می‌ده دلم براش می‌سوزه. مثلا طرف داره توی خیابون یا دانشگاه می‌دوه! یا داره توی اشغال‌ها دنبال کارتن می‌گرده، یا گدا‌های توی کوچه خیابون، یا کسایی که کنار خیابون جنس می‌فروشند و خیلی کار‌های دیگه . پیش خودم می‌گم که اون الان داره اذیت می‌شه که این کار رو داره انجام می‌ده و از روی خواست خودش نیست، اگه مشکلی واسش پیش نمیومد قطعا این کار رو انتخاب نمی‌کرد. پس اگه کمکی از دستت بر نمیاد حداقل توی ذهن خودت براش احترام بگزار!

ولی امثال این‌ مثال‌ها تنها نشانه‌های وجود مشکلات در زندگی افراد نیست. خیلی وقت‌ها هست که شما می‌بینی شخصی داره کاری انجام می‌ده که به ظاهر بهش علاقه داره ولی این رفتارش ناشی از مشکلاتی هست که در زندگی داره. به تازگی یکی از هم‌دانشگاهی‌های من بر اثر مشکلاتی که داشته جونش رو از دست داد ولی قضیه این بود که من هیچ وقت فکر نمی‌کردم که این شخص مشکلات جدی‌ای داره. رفتاری که من از این شخص می‌دیدم این بود که هر روز از صبح تا شب به بازی و تفریح می‌پرداخت و چیزی که توی ذهنم ایجاد می‌شد این بود که شخص صرفا داره تنبلی می‌کنه!(کسی که داره بازی و تفریح می‌کنه حتما خوشحاله دیگه!) ولی هیچ وقت حس من بهم نمی‌گفت که این شخص مشکلی داره که داره این کار رو می‌کنه، این شخص از این که همیشه داره بازی و تفریح می‌کنه ناراضیه! قضیه اینه که همه‌ی ماها آدم هستیم و نیاز‌هامون خیلی با هم فرقی نداره! در نتیجه رفتار‌هایی که ازمون سر می‌زنه نباید خیلی با هم فرق داشته باشه. همه دوست دارند که موفق بشوند، بهشون توجه بشه، و... پس اگه شخصی رو می‌بینین که رفتارش غیر عادیه حداقل به این شک کنیم که مشکلی هست و ازش سرسری عبور نکنیم! و در صورت توان بهشون کمک کنیم. اگه نمی‌تونیم توی ذهنمون همونقدر که به بقیه احترام میگذاریم به این شخص هم احترام بگذاریم و توی رفتارمون باهاش این مسئله رو در نظر بگیریم.


به دست اوردن این تجربه متاسفانه هزینه‌ی زیادی داشت. امیدوارم که قدر تجریه‌ای که کسب شده رو بدونیم!

به همراه طلب مغفرت برای م.م.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۴
حسین

چکیده:

در این مقاله قصد داریم روشی برای مقابله با اراده‌ی ضعیف خود در اجرای بعضی از کار‌ها ارائه دهیم. در ابتدا سعی می‌کنیم که یکی از علل اراده‌ی ناکافی برای حل مشکلات را بیان کنیم و سپس آن علت را با راه حلی واضخ و در اکثر مشکلات قابل اجر ، از بین ببریم. برای این که نمونه‌ای از این راه حل را ببینید می‌توانید به بخش مثال  که در انتهای این مقاله قرار دارد مراجعه کنید.

مقدمه:

شابد یکی از مشکلات بزرگ زندگی هر انسانی عدم اراده‌ی قوی در اجرای کار هاش باشد. در واقع یک سری کار‌ها هستند که می‌خواهیم انجام دهیم و علیرغم این که در عمل، شدنی هست نمی‌تونیم انجام دهیم. همچنین یک سری کار‌ها هستند که نمی‌خواهیم انجام دهیم ولی باز هم انجام می‌دهیم.

توی این مقاله قراره روشی ارائه بدیم که سعی کنه اراده‌ی ما را در قبال این جور مسائل قوی تر کنه. این روش کاملا و عملی است و به صورت دقیق توضیح داده‌خواهد شد و بر خلاف اکثر مقالات در این زمینه که روش‌هایی معرفی می‌کنند که شیوه‌ی اجرای آن مشخص نیست، در این مقاله سعی شده است که به اجرایی بودن و واضح بودن روش توجه ویژه‌ای شود.

روش:

برای این که سعی کنیم که اراده‌ی خود را در حل یک مشکل(اجرا یا عدم اجرای کاری) قوی‌تر کنیم ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که اصلا چرا ما سعی داریم که مشکل را برطرف کنیم. به عنوان مثال : شخصی در درس خواندن تنبلی می‌کند و از این تنبلی ناراحت است. سوال اینجاست که چرا این شخص ناراحت است؟علت ناراحتی این شخص این است که شخص می‌داند که در آینده‌ی به دلیل این درس نخواندن باید جریمه‌ی زیادی بپردازد. این آینده می‌تواند ۲۰ سال دیگر باشد یا پایان ترم جاری و یا ... ولی علتی که شخص تنبلی می‌کند این است که این آینده را نزدیک به خود نمی‌بیند و در نتیجه به این ناراحتی خود توجه زیادی نمی‌کند. در عوض اگر نزدیک امتحانات باشد، این شخص آینده را نزدیک می‌بیند و در نتیجه شروع به درس خواندن می‌کند. نکته این است که اراده‌ی این شخص در این مدت تغییری نکرده است بلکه چیزی که بر روی او تاثیر گذاشته است نزدیک بودن نتیجه‌های عدم تلاش شخص می‌باشد.

پس اگر بتوانیم به صورت مصنوعی به جای این که اراده‌ی شخص را قوی کنیم، نتیجه‌ی تنبلی خود را به آینده‌ی نزدیکتر بیاوریم، به خود کمک می‌کنیم تا تلاش خود را برای حل مشکلات افزایش دهیم. علاوه بر این شخص هم کم کم به سختی کشیدن عادت می‌کند


روش از این قرار است:

۱. ابتدا مشکل خود رو به صورت واضح مشخص کنید. به عنوان مثال مشکل این است که من در طول ترم درس نمی‌خوانم و یا این که من آن کار اشتباه را زیاد تکرار می‌کنم. 

۲. سپس برای حل آن یک برنامه‌ریزی ارائه دهید. مثلا بگویید که من برای مشکل درس نخواندنم باید روزی ۵ ساعت درس بخوانم و اگر از مقدار خاصی کمتر شد باید جریمه شوم. یا برای بازی کامپیوتری بگویید که من روزی حد اکثر باید ۲۰ دقیقه بازی انجام دهم و بیش از آن باید جریمه شوم.

۳. سپس به دنبال جیزی بگردید که شما به آن خیلی علاقه دارید و برای شما خیلی مهم است. نیازی نیست به دنبال چیز های عجیب غریب بگردید. علاوه بر این که شما به آن علاقه دارید باید این امکان وجود داشته باشد که افراد نزدیک به شما بتوانند بخشی از آن چیز را از شما بگیرند. به عنوان مثال آن چیز می‌تواند پول باشد(پول یکی از یهترین چیز هاست)، یا یک رابطه‌ی دوستی یا استفاده از کامپیوتر برادرتان یا استفاده از اینترنت. 


۴. حال سعی کنید به کسی که بیشترین رابطه را با مشکلتان دارد بگویید که در صورتی که من کاری که باید انجام می‌دادم را انجام ندادم تو باید مرا به وسیله‌ی مواردی مانند قبل جریمه کنی. مثلا میشود گفت که به ازای هر دقیقه بازی کردن اضافه باید به آن شخص مقداری پول بدهید. و به شخص بفهمانید که اگر نتواند از شما نهار بگیرد دارای شخصیت پست و ضعیفی است!


۵. این کار را برای مشکلات دیگرتان تکرار کنید.

نکات:

 سعی کنید مسئول همه‌ی مشکلاتتان ۱ نفر نباشد که در این صورت احتمال شکست زیاد است.

در صورتی که دیدید شخصی قادر به اجرای این مجازات ها بر روی شما نیست برای رضای خدا هم که شده به دنبال شخص دیگری بگردید!

در قرار دادن مجازات خساست به خرج ندهید و به هدف نهایی خود فکر کنید که اگر به آن برسید چه سود زیادی برای شما دارد.

مثال

شما از این که هم اطاقیانتان در حال بازی کامپیوتری  هستند و شما هم علاقه به بازی‌های کامپیوتری دارید رنج می‌برید. چرا که شما نمی‌خواهید وقت خود را برای بازی تلف کنید. راه حلی که باید در پیش بگیرید این است که به همین دوستان خود بگوید که به ازای هر ۲۰ دقیقه بازی با آنها یک بار به آن‌ها شام می‌دهید و به آنها بگویید که خیلی ضعیف و بچه‌هستی اگر نتوانی از من شامی که قولش را داده‌ام بگیرید.


لطفا اگر در رابطه با این روش و مزایا و معایب آن اطلاعی دارید در کامنت ها بنویسید و یا اگر مثال موفق با نا موفق آن را تجربه کرد‌ه‌اید دیگران را از چگونگی آن مطلع کنید.
۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۸
حسین